بابا دوست ندارم باهات حرف بزنم...
رفتیم بیرون بابایی یه بره کوچلو رو به زور از مامانش جدا کرد آورد عسل با هاش بازی کنه..اونم که میترسیدوفرار میکرد عمه اکرم اینام بودن .... ...
نویسنده :
♥ مآمآنـے
12:04
شیرینم...
من از تمام آسمان یک باران را می خواهم... ازتمام زمین یک خیابان را... واز تمام تو... یک دست که قفل شود در دست من... ...
نویسنده :
♥ مآمآنـے
11:30
عسلی وگذاشتمرو اوپن مگه وامیستاد نمیزاشت عکس بگیرم وروجک فقط راه میرفت...
وقتی به وروجکم میگم دس به چیزی نزنی اونم انگشتشو تکون میده یعنی دست نزنی.. ...
نویسنده :
♥ مآمآنـے
11:20
92.9.9
روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی با تو گرم هستم ونمی سوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی همچو یک رود که آرام میگذرد ،عشق ما آرام میگذرد وتویی سرچشمه زلال این دل... میخوانمت تا دلم آرام بماند ... دخترم دوستت دارم...
نویسنده :
♥ مآمآنـے
1:00
ه خاطر... به خاطر تو خورشید را قاب می کنم و بر دیوار دلم می زنم ....
به خاطرتو اقیانوسها را در فنجانی ....نقره گون جای میدهم بخاطرتوکلماتم رابه باغهای بهشت پیوند میزنم بخاطرتو دستهایم را آینه می کنم وبر طاقچه یادت می گذارم به خاطرتو می توان از جاده های برگ پوش وآسمانهای دور دست چشم پوشید به خاطردل پاک تو بود که پاکی باران را درک نکردم عزیزم... عشق را در تو ،تو رادر دل،دل را موقع تپیدن وتپیدن را به خاطر تودوست دارم من بهار را به خاطر شکوفه هایش زندگی را به خاطر زیبایی اش وزیباییش را به خاطر تو دوست دارم .............................................. عزیزم این پاییز را دوست دارم بیشتر وبیشتر زیرا تو در کنارم هستی ... وراه میروی...حرف میزنی ....دستانم را میگیری....ود...
نویسنده :
♥ مآمآنـے
0:52
بدون عنوان
این روزا پری آسمونی من خیلی خیلی شیطون شده ومامان وخیلی اذیت میکنه شیطنتاش زیادتر از حدمعموله ..ما هر جایی بریم کلافه میکنه ماشاا...دخمل یه ثانیه نمی شینه ...اینا یه سری دسته گلاییه که وروجک به آب داده...میز تلویزیون واینقد رفت روش وایستاد که آخر شکست...گلدونم به روزمون نگذاشته... ...
نویسنده :
♥ مآمآنـے
15:44