ـآرمیتــاـآرمیتــا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

ـآرمی ـــتـا ے عشــق ِ مـ♥ـآ

روز یکشنبه

 روز یکشنبه توی جاده ازشاهرود ردشده بودیم وما وایستادیم تا آرمیتا هوایی بخوره نازگل ما دیگه تو ماشین وانمی ایستاد اینجا هوا خیلی خوب بودوچند دقیقه ای بود که نشستیم بعد را افتادیم ... ...
13 بهمن 1391

فدات...

قدوبالای وروجکم تو آینه فدات...   یه دهن بخونم............ اااااای جونم   قدمتات روچشام بیا ومهمونم شو      گرمی خونم شو ای جونم بیا که داغونم ای جونم ..  تو که نیستی یه سرگردون دیونم.....  ای جونم من این حس قشنگ وبه تو مدیونممیدونم تا دنیا باشه عاشق تو می مونم...... چرا تو مو نداری ها می خوای حنا رو سرت بزارم تا مو در بیاری .. مامان حنا وقهوه درس کن تا تو سر قل قلی بزارم......   آرمیتا ..............نکن نکن غلغلکم میاد ...
12 بهمن 1391