کافی شاپ رفتن عسلی ...
امشب به مناسبتی رفتیم کافی شاپ یه جشن کوچلو،عسل خانوم تا نشستیم همش به میزای دیگه نگاه می کرد که در حال خوردن بودن می گفت میخوام ،بهش گفتیم الان میارن ...دیگه عین طوطی همش نگاه به میز روبرو میکرد ومی گفت الان میارن...من وبابایی محمدم میخندیدیم .وقتی سفارشامونم آوردن آخه چون جلو وروچک نزاشتن بازم امیدوارانه می گفت الان میارن ... گل نازم .. بهار ما... ...
نویسنده :
♥ مآمآنـے
22:42